به سلامتی تموم پدرومادرا......

ساخت وبلاگ
وقتی پشت سر پدرت ازپله هامیای پایین ومیبینی چقداهسته

میره،میفهمی پیرشده

وقتی داره صورتش رواصلاح میکنه ودستش میلرزه،میفهمی پیرشده

وقتی بعدغذایه مشت دارومیخوره میفهمی چقد دردداره،اماهیچی نمیگه

وقتی میفهمی نصف موهای سفیدش بخاطرغصه های توهستش

دلت میخوادبمیری........

حکایت من....

حکایت کسی بودکه عاشق دریابوداماقایق نداشت...

دلباخته سفربود اماهمسفر نداشت

حکایت کسی بود که زجرکشید،اماضجه نزد

زخم داشت اما ننالید

گریه کرد امااشک نریخت

حکایت من حکایت کسی بود که پر از فریادبود

اماسکوت کرد تاهمه ی صدا هارابشنود.

- - , .

کانون فرهنگی چوک...
ما را در سایت کانون فرهنگی چوک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : چوک chouk بازدید : 128 تاريخ : سه شنبه 11 اسفند 1394 ساعت: 13:51